نوشته: حمیدرضا شاهآبادی
در این کتاب، قلم گیرای نویسنده و توصیفات، فضاسازی و روایت روان و دلنشین تا حد زیادی به خوبی از عهدهی بیان زندگینامهی سردار شهید علی حاجبی برآمده است. مردی از روستاهای استان هرمزگان که در زمان جنگ، نظر مسئولان لشکر 41 ثارالله را با توانمندیهای خود جذب کرد. در نهایت پسربچهای که روزی در کودکی قرار بود دراثر بیماری از دنیا برود، به جایی رسید که همزمان مسئولیت مخابرات و یگان دریایی را در عملیات والفجر برعهده گرفت. مطالعهی کتاب ماه نشان را که از سوژه و قلم جذابی برخوردار است به علاقمندان توصیه میکنیم.
برشی از کتاب ماه نشان:
علی مثل بچهها شده بود. با مو و ریش کوتاه و چشمهایی که چیزی در میان آنها تغییر کرده بود. پوستش سفیدتر از قبل به نظر میرسید و چینهای پیشانیاش یکسره باز شده بود. انگار ده سالی جوان شده باشد. شده بود نوجوانی چهارده ساله، معصوم و سر به زیر. عرقچین کاموایی سیاهی روی سرش گذاشته بود و وقتی لبخند میزد چیزی میان دل آدم تکان میخورد. همهی اینها را قبل از همه تهمینه فهمیده بود. و شاید جز او هیچکس دیگر نفهمید.