محمدرضا محمدی پاشاک
این کتاب روایتی داستانی از زندگی سردار شهید علی بینا فرمانده گردان 414 حسین بن علی (ع) لشکر 41 ثارالله است. برخلاف کتاب تل آتشین، دیگر کتاب همین نویسنده و درمورد همین شخصیت، نان سرخ قالب داستانی منسجمتری دارد و به جای این که از زبان چند راوی، ماجرای زندگی این شهید اهل عشایر جیرفت را روایت کند، سیری منسجم و داستانی را روایت میکند. قلم روان نویسنده و فضاسازیهای دلچسب آن، خواندن نان سرخ را شیرین میکند.
برشی از کتاب:
شرفماما گفت: پسر علیمراد! شکر خدا کن. حسن سرش را تکان داد و لبخند زد و رفت پشت کپر. هوس کرد در این نم باران، بزند به کوه و چند دانه مرجان پیدا کند و یک ریسهاش را ببندد به گردن بره و یک ریسهاش را به گردن پسرش. ابرها پس کشیدند و ماه، رخ نمایان کرد.